شهدا سال 64 -زندگینامه شهید سید امید سیدموسوی
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۴ » شهيد سيد اميد سيدموسوي »
ای از قافله ماندگان! بیائید همسفر باد صباد شویم و همپای او به دیار شهیدان سفر کنیم. یک بار دیگر به تماشای شقایقهای پرپر گلستان ایران زمین بنشینیم و لابه لای گلبرگهای آنها، سرگذشتشان را مرور کنیم. به سراغ لاله در خون تپیده، سید امید سیدموسوی برویم که گل وجودش 10/11/1346 در روستای برجمقامِ بوشهر، میان خانوادهای مسلمان و متدین شکوفا شد. پدر و مادر او از خطه شهیدپرور نیریز بودند و بنا به موقعیت شغلی پدر ـ...
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۴ » شهيد سيد اميد سيدموسوي »
ای از قافله ماندگان! بیائید همسفر باد صباد شویم و همپای او به دیار شهیدان سفر کنیم. یک بار دیگر به تماشای شقایقهای پرپر گلستان ایران زمین بنشینیم و لابه لای گلبرگهای آنها، سرگذشتشان را مرور کنیم. به سراغ لاله در خون تپیده، سید امید سیدموسوی برویم که گل وجودش 10/11/1346 در روستای برجمقامِ بوشهر، میان خانوادهای مسلمان و متدین شکوفا شد. پدر و مادر او از خطه شهیدپرور نیریز بودند و بنا به موقعیت شغلی پدر ـ...
شهدا سال 59 -زندگینامه شهید حسین دشتبانی
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۵۹ »
اگر گوش جان برای شنیدن آماده کنی! از میان آبهای پرخروش خلیج همیشه فارس، آواز ملکوتی فرشتگان را خواهی شنید. اگر با چشم دل ببینی! خواهی دید که امواج آن، رازدار هزاران عاشق گمنام و بینشان، چون حسین است. در کوچه پس کوچههای شهرستان نیریز سال 1337 کودکی نورسیده لبخند شوق را برلبهای خانوادهای متدین و مذهبی نشاند. فرزند خانی، به یاد سالار شهیدان به نام حسین نامیده شد. دبستان بختگان نیریز شاهد تلاشهای او در کسب علم...
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۵۹ »
اگر گوش جان برای شنیدن آماده کنی! از میان آبهای پرخروش خلیج همیشه فارس، آواز ملکوتی فرشتگان را خواهی شنید. اگر با چشم دل ببینی! خواهی دید که امواج آن، رازدار هزاران عاشق گمنام و بینشان، چون حسین است. در کوچه پس کوچههای شهرستان نیریز سال 1337 کودکی نورسیده لبخند شوق را برلبهای خانوادهای متدین و مذهبی نشاند. فرزند خانی، به یاد سالار شهیدان به نام حسین نامیده شد. دبستان بختگان نیریز شاهد تلاشهای او در کسب علم...
شهدا سال 65 -وصیتنامه شهید حسین اندرز
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۵ » شهيد حسين اندرز »
بسمالله الرحمن الرحیم خدایا تو را سپاس بیکران که معرفت خویش را به من آموختی و عشق به راه خود را در دلم نشاندی. خدایا! ترا سپاس بیکران که به ما چنین رهبری لایق و آگاه عنایت فرمودهای تا ما بتوانیم به رهبری او، قانون اسلام را در جامعه حاکم بسازیم. خدایا سپاس که اگر شهادت راه خودت نصیب من بفرمایی و مرا جزءِ یاران خودت قرار دهی. اگر من شهید شدم وصیت میکنم به خانوادهام که برای من...
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۵ » شهيد حسين اندرز »
بسمالله الرحمن الرحیم خدایا تو را سپاس بیکران که معرفت خویش را به من آموختی و عشق به راه خود را در دلم نشاندی. خدایا! ترا سپاس بیکران که به ما چنین رهبری لایق و آگاه عنایت فرمودهای تا ما بتوانیم به رهبری او، قانون اسلام را در جامعه حاکم بسازیم. خدایا سپاس که اگر شهادت راه خودت نصیب من بفرمایی و مرا جزءِ یاران خودت قرار دهی. اگر من شهید شدم وصیت میکنم به خانوادهام که برای من...
زندگینامه جانباز حبیب صادقی
دانشنامه دفاع مقدس » زندگينامه و آثار مکتوب جانبازان »
حبیب صادقی در سال 1341 در محله امام مهدی(عج) در شهرستان نیریز دیده به جهان گشود. دوران کودکی را در کانون گرم خانواده سپری نموده و در سن شش سالگی وارد دبستان ششم بهمن سابق گردید. پس از اتمام دوره ابتدایی وارد مدرسه راهنمایی شهید مفتح گردید. پس از اتمام سال اول راهنمایی با توجه به شغل پدر که جمعی سازمان ژاندارمری بود؛ به شهرستان کازرون منتقل گردیدند. سال دوم و سوم راهنمایی را در مدرسه ناصر لشکر...
دانشنامه دفاع مقدس » زندگينامه و آثار مکتوب جانبازان »
حبیب صادقی در سال 1341 در محله امام مهدی(عج) در شهرستان نیریز دیده به جهان گشود. دوران کودکی را در کانون گرم خانواده سپری نموده و در سن شش سالگی وارد دبستان ششم بهمن سابق گردید. پس از اتمام دوره ابتدایی وارد مدرسه راهنمایی شهید مفتح گردید. پس از اتمام سال اول راهنمایی با توجه به شغل پدر که جمعی سازمان ژاندارمری بود؛ به شهرستان کازرون منتقل گردیدند. سال دوم و سوم راهنمایی را در مدرسه ناصر لشکر...
شهدا سال ۶۷ -زندگینامه شهید سید جواد معصومی
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۷ »
سید جواد عزیز، آنگاهکه در مقابل قاب عکس روی طاقچه میایستم و چهره زیبای ترا به تماشا مینشینم، ناگهان ترنم صدای دلنشین تو در گوشم میپیچد و لبخند دلربایت، دلم را با خاطرات صاف و زلال تو پیوند میدهد. به گوشه گوشه خانه به یاد تو سر میزنم و دلم آرام میگیرد. سید جواد، ۱۳۴۷/۶/۲۰ در روستای مشکان نیریز، میان خانوادهای روحانی، متدین و مذهبی دیده به جهان گشود و در کانون گرم خانواده الفبای زندگی را فراگرفت. سپس...
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۷ »
سید جواد عزیز، آنگاهکه در مقابل قاب عکس روی طاقچه میایستم و چهره زیبای ترا به تماشا مینشینم، ناگهان ترنم صدای دلنشین تو در گوشم میپیچد و لبخند دلربایت، دلم را با خاطرات صاف و زلال تو پیوند میدهد. به گوشه گوشه خانه به یاد تو سر میزنم و دلم آرام میگیرد. سید جواد، ۱۳۴۷/۶/۲۰ در روستای مشکان نیریز، میان خانوادهای روحانی، متدین و مذهبی دیده به جهان گشود و در کانون گرم خانواده الفبای زندگی را فراگرفت. سپس...
شهدا سال 63 -زندگینامه شهید حسین پذیرا
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۳ »
آنان که حسین (ع) را الگوی خود برای زیستن انتخاب کردند، در مردن هم به وی اقتدا نمودند. آری! هر کس که با حریت زندگی کند، بیشک مزد شهادت را نیز خواهد گرفت. از جمع آزادگان این دنیای خاکی میتوان حسین پذیرا را بشمار آورد. هم او که در اول شهریورماه سال ۱۳۴۳ در شهرستان نیریز، در خانوادهای باایمان و متدین چشم به جهان گشود. مادر که نام حسین را برای کودک خود انتخاب کرده بود، با شیر...
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۳ »
آنان که حسین (ع) را الگوی خود برای زیستن انتخاب کردند، در مردن هم به وی اقتدا نمودند. آری! هر کس که با حریت زندگی کند، بیشک مزد شهادت را نیز خواهد گرفت. از جمع آزادگان این دنیای خاکی میتوان حسین پذیرا را بشمار آورد. هم او که در اول شهریورماه سال ۱۳۴۳ در شهرستان نیریز، در خانوادهای باایمان و متدین چشم به جهان گشود. مادر که نام حسین را برای کودک خود انتخاب کرده بود، با شیر...
شهدا سال 64 -زندگینامه شهید اکبر اکبری
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۴ »
در معرکه برخاستن و نشستن شمشیرها و موج خون، آنگاهکه حسین (ع) بر بالین علیاکبر خود رسید و چهره شبیه پیامبر (ص) را غرق در خون مشاهده کرد، صورت بهصورت فرزند گذاشت و آهی سوزان از دل کشید. سوزش آه حسین (ع) آتشی بر دلهای حسینیان زد که بعد از گذشت قرنها و سالها، به یاد آن لحظهها هر دم آه میکشند و برای زنده نگهداشتن یاد و خاطره علیاکبر حسین (ع)، فرزندان خود را به نام مبارک...
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۴ »
در معرکه برخاستن و نشستن شمشیرها و موج خون، آنگاهکه حسین (ع) بر بالین علیاکبر خود رسید و چهره شبیه پیامبر (ص) را غرق در خون مشاهده کرد، صورت بهصورت فرزند گذاشت و آهی سوزان از دل کشید. سوزش آه حسین (ع) آتشی بر دلهای حسینیان زد که بعد از گذشت قرنها و سالها، به یاد آن لحظهها هر دم آه میکشند و برای زنده نگهداشتن یاد و خاطره علیاکبر حسین (ع)، فرزندان خود را به نام مبارک...
زندگینامه جانباز حسین ثاقبی
دانشنامه دفاع مقدس » زندگينامه و آثار مکتوب جانبازان »
حسین ثاقبی فرزند محمد، در تاریخ 9 تیرماه سال 1349 در شهرستان نیریز به دنیا آمد. وی در دامان خانوادهای با ایمان دوران کودکی را طی نمود. برای آموختن علم و دانش وارد دبستان فاطمه طباطبائی نیریز شده و پس از طی کردن دوران دبستان وارد مدرسه راهنمائی بزرگی شهرستان نیریز گردید. برای شرکت در جنگ تحمیلی، با وجود اینکه محصل بود، درس و مدرسه را رها نمود و برای دفاع از اسلام و وطن اسلامی و همچنین اطاعت از...
دانشنامه دفاع مقدس » زندگينامه و آثار مکتوب جانبازان »
حسین ثاقبی فرزند محمد، در تاریخ 9 تیرماه سال 1349 در شهرستان نیریز به دنیا آمد. وی در دامان خانوادهای با ایمان دوران کودکی را طی نمود. برای آموختن علم و دانش وارد دبستان فاطمه طباطبائی نیریز شده و پس از طی کردن دوران دبستان وارد مدرسه راهنمائی بزرگی شهرستان نیریز گردید. برای شرکت در جنگ تحمیلی، با وجود اینکه محصل بود، درس و مدرسه را رها نمود و برای دفاع از اسلام و وطن اسلامی و همچنین اطاعت از...
زندگینامه شهید محمد حسین کاسبی
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۰ » شهيد محمد حسين کاسبي »
آنگاه که گرمای تابستان در روستای مشکانِ نیریز گندمزارها را طلایی میکرد ـ1/4/1344ـ در خانوادهای زحمتکش و مسلمان طفلی به دنیا آمد که گرمای وجودش حال و هوای فرحانگیزی به خانه داد. اورا محمد حسین نامیدند و در دامان خود، با آداب اسلامی پرورش دادند. در دوران کودکی بسیار باهوش و دارای روحیهای قوی بود. شش ساله بود که دوره ابتدایی را در دبستان حسامِ شهر شیراز شروع کرد، دوره راهنمائی را در مدرسه ابوریحان بیرونی مشکان به...
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۰ » شهيد محمد حسين کاسبي »
آنگاه که گرمای تابستان در روستای مشکانِ نیریز گندمزارها را طلایی میکرد ـ1/4/1344ـ در خانوادهای زحمتکش و مسلمان طفلی به دنیا آمد که گرمای وجودش حال و هوای فرحانگیزی به خانه داد. اورا محمد حسین نامیدند و در دامان خود، با آداب اسلامی پرورش دادند. در دوران کودکی بسیار باهوش و دارای روحیهای قوی بود. شش ساله بود که دوره ابتدایی را در دبستان حسامِ شهر شیراز شروع کرد، دوره راهنمائی را در مدرسه ابوریحان بیرونی مشکان به...
شهدا سال 61 -زندگینامه شهید محمد حسین امیری
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۱ » شهيد محمد حسين اميري »
کوچه و باغهای روستای کوشکک از عطر دلانگیز گلهای بهاری معطر شده بود که غنچه وجود محمد حسین در میان خانواده متدین خود در تاریخ 1343/1/20 شکوفا شد. دوران کودکی را در دامن مادری مسلمان و عاشق اسلام سپری کرد. در سن 7 سالگی در دبستان شهاب مشغول به تحصیل شد و دوره پنج ساله ابتدائی را با موفقیت پشت سر گذاشت. استعداد و علاقه فراوان وی به فراگیری علم، اورا به مدرسه راهنمایی ارشد کوشکک کشاند. دوره...
دانشنامه دفاع مقدس » شهدا و مفقودين سال ۱۳۶۱ » شهيد محمد حسين اميري »
کوچه و باغهای روستای کوشکک از عطر دلانگیز گلهای بهاری معطر شده بود که غنچه وجود محمد حسین در میان خانواده متدین خود در تاریخ 1343/1/20 شکوفا شد. دوران کودکی را در دامن مادری مسلمان و عاشق اسلام سپری کرد. در سن 7 سالگی در دبستان شهاب مشغول به تحصیل شد و دوره پنج ساله ابتدائی را با موفقیت پشت سر گذاشت. استعداد و علاقه فراوان وی به فراگیری علم، اورا به مدرسه راهنمایی ارشد کوشکک کشاند. دوره...